سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://madaramzahra.ParsiBlog.com
دلیه دیگه....هرچی تو دلمه میزارم 
آخرین مطالب
لینک دوستان

باز صدای نوحه جانان از این وادی به گوش میرسد و ناقوس جانها به لرزه می افتد آنگاه که با بالا رفتن دستهای حسینیان اشکهای زینب فرو می ریزد . 

این چه سریست در کالبد هستی که با نام حسین و ناله بر مظلومیتش، تمام گناهان بخشوده می شود  .

پایتخت نشینان  دیار شور و شعور حسینی در سرزمینی کوچک با دلی بزرگ به بلندای بیرق حسین همنوا با ناله آسمان و زمین، دوشادوش هم، نوای یالثارات الحسین سر می دهند و یا حسین گویان دل در گرو یار دارند .

حسینیه اعظم زنجان این روزها شور و نوایی دارد وصف ناپذیر

 یوسف زهرا بیا که حسینیان چشم براه دم مسیحاییت به سوگ حسین نشسته اند

بیا وداغ زینب را در غم از دست دادن برادر التیام بخش

 آستان ملکوتی حسینیه اعظم زنجان، میعادگاه  خیل عاشقان ابا عبدالله، امسال نیز با قبول نذورات عاشقانش جلوه ای دیگر از ارادت و اخلاص را به نمایش خواهد گذاشت و چه شیرین است آن زمان که کودک بیمار دیروز با پای برهنه سر بر آستانش میگذارد تا شکر گزار شفای تنش، نذری قربانی کند و چه شیرین تر است آن زمان که  مادری به رسم شکر گزاری  از معبود و شفای فرزندش، خادم همیشگی اهل بیتش می شود.

عزاداران ابا عبدالله الحسین ظهری دیگر از غم و اندوه را به نظاره نشسته اند و وا اسَفا گویان در میان دسته عظیم حسینیه واگویه های خود را با حسین و معبودش نجوا می کنند

آیا آزاده ای هست تا مرا یاری کند؟

 کجاست آزادمرد دشت نینوا که ببیند آوای بلندش در طنین فریاد عزادارانش به گوش میرسد؟

حسینیان ...

محرم با همه شور و نوایش آمد ................

 هر که دارد هوس کربُ بلا بسم ا....

 


[ سه شنبه 91/9/7 ] [ 5:27 عصر ] [ حسین عزیزی ] [ نظرات () ]
اولین مرتبه ای بود سفر می رفتیم   ***   به تمنای تو از خانه به در می رفتیم
توی آبادی مان – ساده بگویم – مولا *** مانده بودیم اگر ، پاک هدر می رفتیم
بین ما صحبتی از غربت « آقا » شده بود *** رو به سمت حرم از شوق به سر می رفتیم
اولین مرتبه ای بود که در گوشه صحن *** با سر زلف پریشان تو ور می رفتیم
پا به پای دل ما عشق قدم بر می داشت *** روی دریاچه ای از ابر مگر می رفتیم
رو به ایوان طلا غرق تماشا بودیم *** خوش خیال این که به دنبال پدر می رفتیم
تا به خود آمده بودیم ، دوتا سر گردان *** پدر از سمتی و ما سمت دگر می رفتیم
خواهر کوچک من ، یکسره هق هق می کرد *** یادمان نیست که ... یا ...؟ نه! به نظر می رفتیم
خادمی پیر من و مرضیه را پیدا کرد *** لحظه ای بود که از صحن به در می رفتیم
سی – چهل سال از آن حال و هوا می گذرد *** که من و « مرضیه » همراه پدر می رفتیم
چشم مان کی به قدم های تو روشن می شد *** از نشابور ، از این خطه ، اگر می رفتیم
در مسیر قدمت – ضامن آهو ! – ماندیم *** به کجا بهتر از این راه ، گذر ، می رفتیم
جاده گاهی که به روی دل ما سد می شد *** عشق می آمد و از کوه و کمر می رفتیم
روزهایی که سرا پای خراسان می سوخت *** رو نه در گاه تو با خون جگر می رفتیم
می سپردیم به دستان تو خود را ، مولا *** هر زمانی که به آغوش خطر می رفتیم
خواب دیدم – دو سه شب پیش – من و مرضیه باز    ***   رو به ایوان تو دل باخته تر می رفتیم
 گم کرده ام در ازدحام شهر سویت را    ***   سمت بهشت سرزمین آرزویت را
ابری ترین جغرافیای خواهشم برخیز *** بر من ببار آبی ترین بغض گلویت را
خورشید یخ بسته است در من سال های سال *** آری بتاب ای آفتاب حسن رویت را
بگذار تا گلدسته هایت پر بگیرد باز *** این خاطر دلتنگ ، این در جستجویت را
من عاشقم ، سلولهایم خوب می فهمند *** مثل کبوترهای عاشق چار سویت را
عطر حرم از هر طرف می بارد اما عشق *** این کودک آواره گم کرده است کویت را
آیا کدامین جاده با من می رسد تا تو *** عمریست سیبی سرخ گم کرده ست جویت را
ای آبروی گریه ها ، دستم یه دامانت *** این بار هم مهمان کن این بی آبرویت را
نهر و هلال ماه و مه کم رنگ ، ... گم کردم *** سمت بهشت سرزمین آرزویت را



[ یکشنبه 91/6/12 ] [ 1:4 عصر ] [ حسین عزیزی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

انتقادم کنید...دوس دارم....عاشق حاج عبد الرضا ...پایه ثابت هییت میثم مطیعی...مداحی میکنم.میگن صدات بد نیس..برام دعا کنید خیلییییییی زیاد.هم ازدواجم هم درسم رو به راه شه... خیلی ظاهرم مذهبی نیس.اصلا خشک نیستم.کلا پسر خوبیم دیگه.ماس فروش که نمیگه ماستم ترشه😜
امکانات وب


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 61781