پيام
+
چه احساس غريبي ست
که دستان تو را مادرت اين گونه فشارد
به خدايت بسپارد
و تو را پشت سرش در پس آن چادر پر وصله نگه دارد و گويد
که عزيزم مهراس از شب تاريک
از اين کوچه باريک
از آن دشمن نزديک
ولي رفتم و گفتم
که منم زاده حيدر
که منم زاده خيبر شکنت
هم پسرت
هم حسنت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
چه بگويم که چه ديدم
تو بخوان از من و از موي سپيدم

جزتو
92/1/20
چادر خاکی
جدا خودم با اين فيد حال کردم .....چرا نظر نميديد
چادر خاکی
آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تشنه...
چه بگويم که چه ديدم...:'(
چادر خاکی
:'(