هدیه بود. سیصد دینار.
رسول الله (ص) همه را یک جا به علی (ع) بخشید.
شب بود، از مسجد برمی گشت. صد دینارش را به زنی درمانده داد. فردا گفتند: علی، دیشب صد دینار را به زنی بدکاره داده است.
شب بود. از مسجد برمی گشت. صد دینار دیگر را به مرد رهگذری داد. فردا گفتند: علی، دیشب صد دینار را به یک دزد داده است.
شب بود. از مسجد برمی گشت. به تلافی آن دو شب، صد دینار باقی مانده را هم به مردی بخشید. فردا گفتند: علی، دیشب صد دینار به مردی ثروتمند و مرفه کمک کرد.
بغض کرده بود.
رفت پیش رسول خدا (ص). پیامبر گفت: جبرئیل آمده، میگوید خداوند صدقههایت را پذیرفته. پرسید: چطور!؟
گفت: زن فاجر توبه کرد. صد دینار شد خرج ازدواجش.
مرد دزد توبه کرد. صد دینار شد سرمایه کسب و تجارتش.
مرد ثروتمند توبه کرد. زکات و خمس مالش را داد. دیده بود علی که مالی ندارد این چنین صدقه میدهد.